به مشتریان خوب، اما که دیگر مناسب نیستند، هنگام انتقال آنها از نمایندگی خود، روی پای خود بیایند.
بدیهی است که شما نمی خواهید مشتریان بزرگ، با درآمد خوب و خوب به این اندازه زیاد جذب شوند.
بنابراین با این افراد میتوانید صریحتر رفتار کنید و از پیشبازی چهار نقطه آخر صرفنظر کنید:
- “فوراً لازم الاجرا، ما قرارداد خود را با شما لغو می کنیم به دلیل … (نکات در جمله قبل را فهرست کنید). [XYY] تاریخی که دیگر به آن دسترسی نخواهید داشت [ABC] منابع.”
منابع با هزینه بالاتر و بهتر (بخوانید: افراد) را از حساب خود به مشتریان جدیدتر و با درآمد بالاتر منتقل کنید (و آنها را با موارد ارزان تر جایگزین کنید).
به طور متضاد، به همین دلیل است که بهترین کاری که یک آژانس می تواند انجام دهد این است که به طور معمول مشتریان را به طور منظم اخراج کند. نه یک بار در سال، بلکه یک بار در ماه یا سه ماهه.
شما یک درمانگر یا کوچک کننده نیستید.
پایبند بودن به این چهار اصل باید 80 درصد از مشکلات سودآوری آژانس شما را برطرف کند.
بهطور کلی، یک کسبوکار SaaS میخواهد نرخ ریزش آن تا حد ممکن کمتر باشد، زیرا این بدان معناست که محصولش «چسبتر» است و بنابراین کسبوکارش بسیار سودآورتر است.
دفعه بعد که مشتری چیزی خارج از محدوده درخواست می کند (و هر بار بعد از آن)، شما می توانید آن را فقط با هزینه اضافی بپذیرید.
حالا تصور کنید اگر بخواهند با هم به کار خود ادامه دهند، 2 برابر یا 5 برابر یا حتی 10 برابر هزینه پروژه بعدی آنها را تصور کنید. آنها تقریبا همیشه راهنمایی را دریافت می کنند و به دنبال جایگزین های ارزان تر می گردند. این همچنین فرض می کند که تقسیم دوستانه خواهد بود.
مشتری A در درازمدت برای شما هزینه دارد. مشتری B مدام درخواست خاویار با بودجه ساردین می کند. و کلاینت C فقط یک سوراخ است.
شما نمی توانید همه را نجات دهید.
و… همین.
اما وقتی صحبت از مدیریت روابط و انتظارات مشتری می شود، صددرصد درست است.
از یک سطح 30000 فوتی، این معیاری است که نشان میدهد چند نفر ثبتنام میکنند و سپس پرش میکنند (به نظر میرسد برای یافتن جایگزین دیگری).
برخی از مشتریان به طور معمول با استفاده از:
- پرداخت به شما پس از تاریخ های قبلی توافق شده.
- مطالبه چیزهایی که هرگز در محدوده نبود.
- شما را به خاطر مسائل داخلی خودشان سرزنش می کنند.
- صحبت کردن با کارکنان خود
- فقط یک درد در @$$ برای مقابله با.
دومین مورد رایج و سخت تر، عدم تطابق با انتظارات مشتری است.
به عنوان یک متخصص خدمات، باید تا حدودی مانند یک مزدور باشید. شما با چتر نجات وارد می شوید تا کار را انجام دهید. سپس، به هر جایی که پروژه بعدی شما را می برد، حرکت می کنید.
جدید در زمین موتورهای جستجو