با بیش از 8000 فروشنده در اکوسیستم martech، به راحتی می توان دید که چگونه در طول زمان، شرکت هایی که ابزارهای یکبار مصرف را برای دستیابی به یک هدف خاص اتخاذ کرده اند، با محیطی پراکنده و عدم یکپارچگی بین برنامه ها مواجه شده اند. برای حل این چالشها، شرکتهای پیشرو در حال پذیرش تحولات مارتک برای کاهش پیچیدگی، سادهسازی عملیات و الهام بخشیدن به نوآوری هستند. هدف نهایی ارائه تجربیات بازاریابی شخصی و غنی است که به هم متصل و تبدیل شوند.
شرکتهای رسانهای برای بهرهگیری از پتانسیل درآمدی عظیم این صنعت، با قرار گرفتن خود در برابر جمعیت و رقابت برای جلب توجه و وفاداری این مخاطبان اسیر از طریق تبلیغات درون بازی دست و پنجه نرم میکنند. با قدرت بینشهای بیدرنگ، برندها میتوانند محتوای شخصیسازی شده را برای خوشحال کردن مشتریان فعلی ارائه دهند و پیشنهادات و اطلاعات به موقع را برای جذب مشتریان جدید ارائه دهند. برای انجام این کار، اکثر شرکتها به پشتههای martech متکی هستند که ترکیبی از نرمافزار قدیمی، راهحلهای اولیه و ارائههای SaaS مبتنی بر ابر هستند – ترکیبی که میتواند تا حد حیرتانگیز را شامل شود. 91 ابزارهای مختلف – برای یافتن، مرتبسازی، تجزیه و تحلیل و استفاده از دادههای مصرفکننده. برای بسیاری، این پیچیدگی با چالش های مختلفی همراه است، از جمله:
- دادههایی که در منابع، سیستمها، واحدهای تجاری و تیمهای متفاوت قرار دارند
- قابلیت ها و کارکنان توسعه نیافته برای ایجاد، استفاده و بهینه سازی محتوا در مقیاس برای ارائه تجربیات شخصی
- مشکل در شناسایی و هدف قرار دادن مخاطبان با ارزش بالا که مایل به خرید کالاهای تجاری یا اشتراک در محتوا و خدمات ممتاز هستند.
از آنجایی که شرکتها شخصیسازی را سرلوحه استراتژیهای سازمانی خود قرار میدهند، تغییری از «بازاریابی به مشتریان» به سمت استفاده از قدرت دادهها برای ایجاد تجربیات شخصیسازی شده – برای جذب و حفظ مشتریان با محتوای سفارشیشده، وجود دارد. بازاریابان خواه تشخیص نام، توصیههای مبتنی بر مکان یا پیامهای مبتنی بر اولویتها باشد، از روشهای عملی برای اعمال شخصیسازی در کمپینهای خود برای برآورده کردن این تقاضا استفاده میکنند.
یک سفر یکپارچه از پایان به انتها
درباره نویسنده