منبع: https://searchengineland.com/revenue-optimization-advertising-388645
پلتفرمهایی مانند Google دادههایی را که ارائه میدهید بهینه میکنند و آن را به ابزاری قدرتمند یا بدترین کابوس شما تبدیل میکنند.
بازاریابان باید بدانند که کاربران از کانالهای مختلف وقتی وارد قیف فروش شما میشوند چگونه عمل میکنند.
با فناوری و دادههای موجود امروز، ما میتوانیم خیلی بیشتر از شناسایی دست اندرکاران برای کمک به شرکتها برای صرف کارآمدتر دلارهای بازاریابی و کسب درآمد انجام دهیم.
اگر تیم تبلیغاتی B2B شما با ردیابی تبدیل آفلاین، تولید سرنخ را در Google انجام میدهد، بدون اینکه به کجا میروند در قیف پایین میروند، آنها این کار را اشتباه انجام میدهند.
2. پایگاه مشتری را درک کنید
فصلی بودن نیز یک عامل حیاتی است که باید در نظر گرفته شود. بهترین زمان سال را برای جذب کاربران با ارزش خود بدانید و اولویت بندی کنید.
وقتی متوجه شدید که مشتریان از کجا درآمد به ارمغان می آورند در مقابل جایی که ممکن است قبل از تبدیل نیاز به مراقبت بیشتری داشته باشند، می توانید یک استراتژی رسانه ای جامع تری برای ایجاد سرنخ های واجد شرایط ایجاد کنید که درآمد بیشتری نسبت به حجم سرنخ به تنهایی به دست می آورد.
اگر در محاسبه LTV مشتریان خود مشکل دارید، هاب اسپات یک مقاله عالی دارد که می تواند در این مرحله اولیه به شما کمک کند.
غذای آماده
هدف قرار دادن مخاطب مناسب همچنین به شما کمک می کند ارزش خط لوله را برای بهینه سازی درآمد تعیین کنید. داشتن یک نمایه مشتری ایدهآل (ICP) برای هدفیابی، بخش کم ارزشی از پازل است.
بهینه سازی برای سرنخ ها یا بازاریابی سرنخ های واجد شرایط (MQL) عالی است، اما بهینه سازی برای آنچه خط لوله و درآمد را هدایت می کند بهتر است.
درک ارزش طول عمر (LTV) پایگاه مشتری و هزینه جذب مشتری (CAC) به شما امکان می دهد تحلیل نسبت LTV:CAC را انجام دهید تا تصویر کاملی از اینکه ترکیب کانال شما چگونه بر تلاش های تبلیغاتی شما تأثیر می گذارد را بدست آورید.
اگر نمی دانید با ارزش ترین مشتریان شما چه کسانی هستند، چگونه می توانید برای درآمد بهینه سازی کنید؟
اگر چنین است، دلارهای بازاریابی خود را برای آن سرنخهای رد صلاحیت شده هدر ندهید، زمانی که میتوانید درآمد را در کانالهای تبلیغاتی قوی دیگر هدف قرار دهید.
3. ارزش مادام العمر مشتریان را درک کنید
امروزه، هر معیاری خارج از درآمد، یک معیار بیهوده برای رهبری ارشد و اجرایی خارج از بازاریابی است، که هر دلار را برای جذب مشتری و بهبود سودآوری به همراه دارد.
درک میانگین زمان بسته شدن یا مدت زمانی که طول می کشد تا به درآمد تبدیل شود، تنها به شما کمک می کند تا بیشتر به سمت درآمد بهینه شوید.
فقط به این دلیل که یک کانال سرنخ ایجاد می کند به این معنی نیست که آن سرنخ ها بعداً در قیف فروش شما ارزش ایجاد می کنند.
به عنوان مثال، اگر دو ماه طول می کشد تا یک لید بسته شود، باید یک کمپین یا کانال جدید را حداقل تا این مدت قبل از کاهش ناگهانی در صورتی که درآمد اولیه مشاهده نمی کنید، ارائه دهید.
با این گفته، بازاریابان باید از واکنش با کاهش روز یا هفته اجتناب کنند، اگر ممکن است چند ماه طول بکشد تا کاربر در قیف فروش حرکت کند.
برنامه ای برای گرم کردن آن مخاطبان در اوایل سال ایجاد کنید و سپس تبدیل پس از اولیه را برای آنها پرورش دهید تا آنها را در قیف فروش حرکت دهید.
ادغام منابع داده شخص ثالث، مانند Snowflake و Salesforce، با گزارش رسانه پولی شما به کاهش زمان بهینهسازی در برابر یک رویداد قیف عمیقتر، مانند MQL، سرنخهای پذیرفتهشده فروش (SAL) و درآمد کمک میکند.
به پلتفرمها دادههایی را بدهید که برای یافتن مشتریان با ارزشتر نیاز دارند.
در این عصر جدید هوش مصنوعی، تغذیه یادگیری ماشینی با دادههایی که باعث میشود آن چیزی که میخواهید انجام دهد، حیاتی است.
از CMOها خواسته می شود تا ارزش هر دلاری را که برای بازاریابی صرف می شود، نشان دهند.
جدید در زمین موتورهای جستجو